هوا دلچسبه
روز یک شنبه بنا به دلایلی نرفتم اداره و به اجبار موندم خونه. چون بابایی رو بدون هماهنگی فرستادن تبریز و کلی هم من رو به دردسر انداختن. بماند که رئیس محترم شاکی شد و چون تازه 2 روز به خاطر سرماخوردگی ایلمان مرخصی گرفته بودم و هر روز هم یک ساعت مرخصی می گیرم تا برم خونه و زودتر به جوجه هام برسم دیگه مرخصی هام هم ته کشیده. خلاصه کولوچه هام حوصله شون سر رفته بود و رفتیم خونه مامانی و بعد با مامانی رفتیم پارک تا ارمیا و ایلمان کمی توی این آب و هوای دم عید بازی کنن. خدا رو شکر بهشون خوش گذشت، بعد از شام هم آقا جونم ما رو رسوند خونه و ارمیا چنان از نبود بابایی دلش گرفته بود همش بی دلیل گریه می کرد و با خستگی تمام هم نمی خوابید. ا...
نویسنده :
مامان ارميا و ایلمان
9:30